خواب دیدم پدری ما را به مکانی برده و تعریف میکند که چگونه فرزند بیمارش را بخاطر اینکه درد بیشتری نکشد کشته است! اتاقی که کف آن ظاهراً به تازگی از خون شسته شده بود!
در جایی دیگر داشتم به کسانی سقف اتاقم را نشان میدادم که باید درزهای آنرا میگرفتم . سه خرابی در سقف که از میان یکی به وضوح بیرون پیدا بود گوشه بالای سقف و میگویم«انگار قبلاً هم اینجوری شده بوده»!
خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار...برچسب : نویسنده : 6madamy8 بازدید : 18 تاريخ : چهارشنبه 16 اسفند 1402 ساعت: 14:50
دیشب خواب دیدم در خانه ای هستم که هال وسط و دورش اتاقها بودند . خانه آشنا بود . پشت میز تو هال نشسته بودم . خواهرم که تازه پیداش کرده بودم کنارم نشسته بود روی صندلی کناری . داشت از شوهرش جدا میشد . شوهرش بعد از جدایی داشت میرفت خارج . بهش گفتم فقط وطن رو فراموش نکن . دو تا چمدون داشت . یکیش سفید و خیلی قشنگ بود . صدای شوهر خواهر دیگرم از اتاق کناری میامد
خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار...برچسب : نویسنده : 6madamy8 بازدید : 81 تاريخ : سه شنبه 8 فروردين 1402 ساعت: 18:53
برچسب : نویسنده : 6madamy8 بازدید : 82 تاريخ : سه شنبه 8 فروردين 1402 ساعت: 18:53
برچسب : نویسنده : 6madamy8 بازدید : 78 تاريخ : شنبه 5 فروردين 1402 ساعت: 3:07
چند شب پیش خواب دیدم انگار تو پهباد نشستم و دارم یه ماشین شاسی بلند رو دنبال میکنم که از میان تپه ها داشت میرفت و خودم هم تو ماشین بودم!
تو یه خواب دیگه پشت فرمون بودم و دخترم هم پیشم بود یه دفعه دیدم خوابش برده و مثل مومی ها ولو شده کف ماشین و لابلای دنده و فرمون! انگار خریدهای یه خانم چادری رو زیر گرفتم . دنده عقب گرفتم ظاهراً همه چی سالم بود نایلون خیار مشخص بود!
خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار...برچسب : نویسنده : 6madamy8 بازدید : 74 تاريخ : چهارشنبه 2 فروردين 1402 ساعت: 0:04