خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار

ساخت وبلاگ

دیشب خواب دیدم بازهم دارم برای دانشگاه ثبت نام میکنم فضا در میان تپه ماهورها بود... خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار...
ما را در سایت خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6madamy8 بازدید : 18 تاريخ : چهارشنبه 16 اسفند 1402 ساعت: 14:50

خواب دیدم پدری ما را به مکانی برده و تعریف میکند که چگونه فرزند بیمارش را بخاطر اینکه درد بیشتری نکشد کشته است! اتاقی که کف آن ظاهراً به تازگی از خون شسته شده بود!

در جایی دیگر داشتم به کسانی سقف اتاقم را نشان می‌دادم که باید درزهای آنرا می‌گرفتم . سه خرابی در سقف که از میان یکی به وضوح بیرون پیدا بود گوشه بالای سقف و میگویم«انگار قبلاً هم اینجوری شده بوده»!

خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار...
ما را در سایت خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6madamy8 بازدید : 18 تاريخ : چهارشنبه 16 اسفند 1402 ساعت: 14:50

دیشب خواب دیدم در خانه ای هستم که هال وسط و دورش اتاقها بودند . خانه آشنا بود . پشت میز تو هال نشسته بودم . خواهرم که تازه پیداش کرده بودم کنارم نشسته بود روی صندلی کناری . داشت از شوهرش جدا می‌شد . شوهرش بعد از جدایی داشت می‌رفت خارج . بهش گفتم فقط وطن رو فراموش نکن . دو تا چمدون داشت . یکیش سفید و خیلی قشنگ بود . صدای شوهر خواهر دیگرم از اتاق کناری میامد

خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار...
ما را در سایت خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6madamy8 بازدید : 81 تاريخ : سه شنبه 8 فروردين 1402 ساعت: 18:53

دیشب خواب دیدم رفته بودم آموزش و پرورش! وقتی اومدم بیرون دنبال کت ام می‌گشتم انگار قبل از ورود باید کت‌ها رو تحویل یکی می‌دادیم . به اون یارو گفتم کت من اونه ولی فهمیدم کتم دست خودمه اونها آخرین کتی رو که دستش بود و من گفتم مال منه انگار صاحبشو میشناختن و منو شماتت کردند. دنبال راه خروج از اون محل بودم کوچه های پیچ در پیچ و طولانی . در یه خونه باز شد آدرس رو از جوانی پرسیدم اول جواب واضحی نداشت بعد یه راهنمایی مختصری کرد و گفت باید از اون ور بری. یه دبیرستان تعطیل شده بود و دبیرستانی ها داشتند میومدند بیرون! خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار...
ما را در سایت خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6madamy8 بازدید : 82 تاريخ : سه شنبه 8 فروردين 1402 ساعت: 18:53

ساعتی پیش خواب دیدم در مکانی میخواهیم عبور کنیم ظاهراً کوچه ای در محلات قدیمی شهر . کنار کوچه حدود ده متر پایین‌تر رودخانه عمیقی رد میشد که دور و برش سبزه هم بود زیبا بود ولی خطرناک مردم هل میدادند و به زور مراقب بودم تا پرت نشم پایین . سوار وسیله ای بودم مثل اتوبوس روباز یا موتورسیکلت عمومی . از کوچه های تنگ رد میشد یه کوچه که مسقف هم بود کمی آب سطحشو گرفته بود انگارقبلا هم از اونجا ردشده بودیم ولی سطح آب پایینتر اومده بود . پیراهن تنم نبود کوله ای بر دوش داشتم و گویی ترک موتور نشسته بودم چند دختر و پسر با اوضاع ناجور اختلاط میکردند! خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار...
ما را در سایت خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6madamy8 بازدید : 78 تاريخ : شنبه 5 فروردين 1402 ساعت: 3:07

چند شب پیش خواب دیدم انگار تو پهباد نشستم و دارم یه ماشین شاسی بلند رو دنبال میکنم که از میان تپه ها داشت می‌رفت و خودم هم تو ماشین بودم!

تو یه خواب دیگه پشت فرمون بودم و دخترم هم پیشم بود یه دفعه دیدم خوابش برده و مثل مومی ها ولو شده کف ماشین و لابلای دنده و فرمون! انگار خریدهای یه خانم چادری رو زیر گرفتم . دنده عقب گرفتم ظاهراً همه چی سالم بود نایلون خیار مشخص بود!

خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار...
ما را در سایت خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6madamy8 بازدید : 74 تاريخ : چهارشنبه 2 فروردين 1402 ساعت: 0:04